ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ , ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ , ﮐﻠﯽ ﺩﺭﺩ
ﺩﻝ ﮐﺮﺩ , ﮔﻔﺘﻢ " ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﯿﻖ
ﺑﻮﺩﻡ , ﺩﯾﺪﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ , ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﻞ
ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﺵ ﮔﻔﺘﻪ , ﭘﯿﭽﻮﻧﺪﻣﺶ " ﺑﺤﺚ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺪ ,
ﮔﻔﺖ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﯽ , ﭼﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﯽ , ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﭼﯽ ﺑﻮﺩ , ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ
ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ " ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﻭﻥ ﺷﺎﺭﻻﺗﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺩﻻﺭﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﯿﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ,
ﺗﻮ ﺩﻻﺭﺍﻡ ﻭﺑﯿﺎﺭ , ﻣﻨﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﭘﺴﺮ ﻭ ﻣﯿﺎﺭﻡ
ﻣﺤﻀﺮ ﺁﻕ ﺭﺿﺎ " ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﺍﺷﻪ
ﺩﻻﺭﺍﻣﻢ , ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮕﻬﺸﻤﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯼ ؟ﮔﻔﺖ
" ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺑﺎ , ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ , ﺗﺎﺯﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ "
برایم تعریف کن .....
هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟
داشتن مغز دلیل قطعی برای انسان بودن نیست. .
پسته و بادام هم مغز دارند.!
برای انسان بودن باید شعور داشت..
پشت چراغ قرمز طرف شیشه رو زده پایین میگه ببخشید مستقیم از کدوم ور باید برم :|
مهارت های یک مامان :
1- تشخیص دما با نگاه کردن
2- تشخیص بو از 5 تا اتاق اون ور تر
3- تشخیص صدا از 5 تا اتاق اون ور تر زیر پتو
4- تشخیص میزان کثیفی لباسها از طریق بو کردن
5- بلند کردن در قابلمه ی روی گاز ( اصلنم دستش نمیسوزه )
6- انجام حداقل 3-4 کار در عان واحد :))
7- بزرگ کردن 5-6 تا بجه باهم
8- تامین تمام مخارج با حقوق بابا
9- دیدن تمام سریال های فارسی وان و جم تی وی
10- انداختن تیکه هایی به فرزندان، مانند خرس گنده و لندهور و امثالها
11- یاد نگرفتن نحوه ی ( نهوه ی- نهوح ی- نحوح ی ) فرستادن اس ام اس
12- حمل طلا، تا جایی که بشه
13- درست کردن کوکو از گوشت کوبیده گرفته تا قیمه ی یه هفته پیش
14- درست کردن انواع دم کنی و دستگیره توسط تی شرت فرزندان
به سلامتی مادرایی که وقتی عصبانی میشند چنان با دمپایی بهت حمله میکنند که انگار لینچان با شمشیرش بهت حمله کرده ازش فرار میکنی!!!
شمایی که وقتی از عابر بانک پول میگرید، میشمریدش، حالا گیرم که کم بود، چی كار ميخوای بكنی ؟؟ :|
هــــــــــــــان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقــــــــط من اینجوریم یا شمـــــــــــــا اینجوری هستید ؟
تعداد صفحات : 78